بنام خداوند جان و خرد

گویند که بطی در آب روشنایی ستاره می دید ، پنداشت که ماهی است ، قصدی می کرد تا بگیرد و هیچ نمی یافت . چون بارها بیازمود و حاصلی ندید فرو گذاشت . دیگر روز هرگاه که ماهی بدیدی گمان بردی که همان روشنایی است قصدی نپیوسی . و ثمرت این تجربت آن بود که همه روزه گرسنه بماند . ( کلیله و دمنه)                                                                                 

این حال و روز کسانی است که  در ورزش استان در حال دیدن سراب هستند و اگر هم روزی به آب رسند به همان خیال باطل تشنه می مانند . کسانی که نمدانند در این پهنه فرهنگی بدنبال چه می باشند . و برای رسیدن به آن چه باید کنند . خود را غرق توهمات کرده و از درک واقعیات در عذاب . خداوند بزرگ عقل و شعور را به انسان عطا کرده تا از آن به معراج ورستگاری رسد نه اینکه خدای نکرده زمینه ساز نابودی او .                                                                                                                            

آورده اند که در آبگیری ( از راه دور و از تعرض گذریان مصون ) سه ماهی بود، دو حازم و یکی عاجز . از قضا روزی دوصیاد بر آن گذشتند با یکدیگر میعاد نهادند که جال بیاورند و هر سه را بگیرند . ماهیان این سخن بشنودند . آنکه حزم زیادت داشت و بارها دستبرد زمانه جافی دیده بود و شوخ چشمی سپهر غدار معاینه کرده و بر بساط خرد و تجربت ثابت قدم شده ، سبک ، روی به کار آورد و از آن جانب که آب در آمدی بر وفور بیرون رفت . در این میان صیادان برسیدند و هر دوجانب آبگیر محکم ببستند .          

دیگری هم غوری داشت ، نه از پیرایه خرد و نه از ذخیرت تجربت بی بهر . هر چند تدبیر در هنگام بلا فایده بیشتر ندهد ، و از ثمرات رای در وقت آفت تمتع زیادت نتوان یافت . و با این همه عاقل از منافع دانش هر گز نومید نگردد و ، در دفع مکاید دشمن تاخیر صواب نبیند . وقت ثبات مردان و روز مکر خردمندانست . پس خویشتن مرده ساخت و بر روی آب ستان می رفت . صیاد او را برداشت و چون صورت شد که مرده است بینداخت . بحیلت خویش در جوی افکند و جان سلامت ببرد . و آنکه غفلت بر احوال وی غالب و عجز در افعال وی ظاهر بود حیران و سرگردان و مدهوش و پای کشان ، چپ و راست می رفت و در فرازو نشیب می دوید تا گرفتار شد . ( کلیله و دمنه )                                                                                                              

دوستان : خدمت می بایست از روی خرد و تجربت باشد . کسانی که از سر نادانی و غفلت چند صباحی به معاشرت با دیگران به نام خدمت به ورزش استان مطالب را دروغین ردو بدل می کنند و در همه حال خود را عالم ، بزرگتر ، دانا و کلانتر شهر می دانند از این دریای بی کران صیدی نخواهند کرد . وقت خود را کشته ، فرصتها را از دست داده و آخرت خود راهم به خطر انداخته است . امید است که گذشته عبرتی باشد برای همه ما . برای همه آنهایی که قصد خدمت به ورزش استان را دارند . برای همه کسانی که خود را شیفته خدمت می دانند و درتلاش اند تا جامعه ای سالم و بانشاط داشته اشیم . دوست عزیز رستگاری و عزت و سربلندی در گرو به کار گرفتن عقل و تجربه می باشد . غیر ازاین باشد بدنبال همان نورستاره ایست که هیچگاه نمی توان بعنوان ماهی آن را صید کرد.

حق یارتان